کاسه های شیر
امشب همه کاسه های سفالی پر از شیر در انتظار جرعه تو بودند. امشب همه چشم ها منتظر قدم های تو بودند که بیایی با کیسه ای از گندم و آرد. امشب همه منتظر بودند و دست به دعا که شاید طبیب، که نه تو از پس سم اهریمن برای. امشب آن ملعون هم منتظر نتیجه عمل ننگینش بود. امشب تو رفتی و همه را چشم به راه گذاشتی . تو رفتی و چشم ها را گریان رهاندی.تو رفتی و نگفتی که ما یتیم می شویم. تو رفتی و راحت شدی اما ما ماندیم با دوری تو اما انتظارمان هنوز باقی ست. این بار کاسه های سفالی شیر نیست که به انتظار نشسته است این قلب های ماست که می تپد به انتظار.یا علی جان ما هنوز منتظریم . منتظر فرزندت مهدی.