دونه های تسبیح
روی زمین را نگاه می کنم . تسبیح پاره شده و دونه هاش روی زمین رخته. یکی از دونه ها رو بر می دارم . نزدیک میارم و نگاهش می کنم. ریز است و کروی با نقوش زیبا و چشم نواز. آدم رو وسوسه می کنه که ساعت ها بهش نگاه کنه.
یاد کره زمین می افتم و کوچکیش توی کهکشان لایتناهی. یاد خدا در ذهنم تازه می شود.
چطور است که دنیای ماهم کوچک است و بی ارزش اما زیبا و جذاب.!