سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لحظه‏ی دیدار

لحظه ی دیدار

 من هم مثل گل دختر روزه ام  رو باز کردم اما نه روزه ی سکوت رو که روزه ی حضورم رو تو ی جمع وبلاگ نویسا البته نه اینکه تا حالا وبلاگ نداشتم . اما این وبلاگ لحظه‏ی دیدار رو تازه زدم . امیدوارم منو بین جمع خودتون بپذیرین .

دیشب مهمونیه وبلاگ نویسای دینی بود . آقای راستگو هم سخنانی رو راجع به خوب بودن وبلاگ و از این جور چیزا ایراد کردند که البته همه می دونستند خوب بودنش رو! حالا نمی خوام به فایده عملی این جور جلسه ها و پول خرج کردن ها گیر بدم.فقط نمی دونم چرا (شایدم بدونم) همه وبلاگ نویسای دینی و کلا بچه مثبتا جمع شدن تو ی این پارسی بلاگ. یکی نیست بگه مگه بدا دل ندارن چرا فقط به خوبا سر می زنین

از شوخی گذشته اینکه

این روزا حال و هوای پاییز رو داره پیدا می کنه و خیلی چیزا داره عوض می شه . مثل درختا و میوها و غذاها و حتی آدما . همه و همه دارن عوض می شن. من تو ی پاییز احساس خوبی بهم دست می ده. بعد از گرمای تابستون خنکی پاییز آی می چسبه که نگو. اما این پاییز با پاییزای دیگه فرق داره چون امید هم بهش اضافه شده. آره ،منم امیدوارم بتونم مثل همه چیز که تو یپاییز عوض می شه ،عوض بشم مثل خیلی ها که می خوان توی شبای قدر خودشون رو عوض کنن. الهی العفو

شبهای قدر مارو فراموش نکنین